ما مال نداریم که هی فخر فروشیم ،
اموال نداریم که بر فقر بپوشیم،
داریم گرانمایه ترین ثروت عالم،
یک دوست که آنرا به جهانی نفروشیم.
ما مال نداریم که هی فخر فروشیم ،
اموال نداریم که بر فقر بپوشیم،
داریم گرانمایه ترین ثروت عالم،
یک دوست که آنرا به جهانی نفروشیم.
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم!
با تویی که از کنارم گذشتی
و حتی یکبار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانیست!
اگر خدا کفیل است
غصه چرا؟
اگر رزق تقسیم شده است
حرص چرا؟
اگر دنیا فریبنده است
اعتماد چرا؟
اگر بهشت حق است
تظاهر به ایمان چرا؟
اگر قبر حق است
ساختمانها محکم چرا؟
اگر جهنم حق است
جمع مال حرام چرا؟
اگر قیامتی است
خیانت به مردم چرا؟
اگر دشمن انسان شیطان است
پیروی از او چرا؟
اگر از خدا میترسی
ترس از انسان چرا؟
اگر از خدا پیروی میکنی
پیروی از شیطان چرا؟
دلخوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا می رویم
او که همین جاست کجا میرویم؟
دین که به تسبیح و سرو ریش نیست
هر که علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و امن یجیب!
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه؛ ولی......
برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی !